لباس اینم اولین لباست که پاره شد و مامانی واست دوخت ... نویسنده : مامان شادی 12:49 26 دی 1393 135 1 0 ادامه مطلب
5 ماه و نیم اب میوه اقا کیان ما اب میوه میخوره با پستونک مخصوص... ... نویسنده : مامان شادی 19:51 24 دی 1393 152 1 0 ادامه مطلب
اولین اسیبی که دیدی داشتی گریه می کردی بابا ایوب بغلت کرد و پرتت کرد بالا سرت خورد به زائده سقف و سمت راست سر کوچولوت ورم کرد ولی خیلی گریه نکردی نویسنده : مامان شادی 13:09 23 دی 1393 173 0 1 ادامه مطلب
سفر به تهران یعد از چند روز تو مشهد بودن و سر زدن به خاله پروانه و عمو پویان اومدیم تهران که به فامیلای تهرانی سر بزنیم جاتون خالی خیلی سفر خوبی بود من و بابا ایوب من و بابا حبیب من و مامان حاجی جونم (مادر یزرگ مامان شادی) من و ارمان جون ... نویسنده : مامان شادی 22:40 17 دی 1393 122 1 0 ادامه مطلب
دنده عقب امروز یاد گرفتی با روروئکت دنده عقب بری... نویسنده : مامان شادی 21:19 17 دی 1393 109 0 0 ادامه مطلب
عکس های مشهد هواپیما با مامان شادی من و حرم اقا امام رضا من و بابا و مامان من و دایی پدرام من و خاله پروانه و عمو پویان من و عمو پویان ... نویسنده : مامان شادی 22:34 16 دی 1393 144 1 0 ادامه مطلب
اولین مسافرت زیارتی اقا کیان ما اولین سفرشو رفت مشهد پیش خاله پروانه بعد از مشهد هم قراره بریم تهران در اولین فرصت عکسای مسافرتتو میذارم کوچولو من نویسنده : مامان شادی 19:23 12 دی 1393 141 1 1 ادامه مطلب
شب یلدا امشب خونه مامان جون و بابا جون بابا بودیم اقا کیان توو شب یلدا اینم سفره شب یلدا ... نویسنده : مامان شادی 11:18 2 دی 1393 154 1 0 ادامه مطلب